سالها پیش در یکی از بنادر یکی از کشورهای حاشیه دریای تیرنی مردی زندگی میکرد که صاحب یک کشتی تفریحی بود و با این کشتی تفریحی مردم را از این ور دریای تیرنی به آن ور دریای تیرنی میبرد و از این راه امرار معاش میکرد. روزی در اثر رفت و آمد زیاد موتور کشتی تفریحی این مرد از کار افتاد و زمین گیر شد.
تعمیرکاران محلی پس از بازدید از کشتی تفریحی اظهار داشتند موتور کشتی سوخته است و باید تعویض شود، اما از آنجا که هزینه تعویض موتور بسیار بالا بود، صاحب کشتی نمیتوانست از عهده آن بربیاید. یکی از دوستان صاحب کشتی وقتی این وضع را دید به صاحب کشتی گفت: در یکی از بنادر هم جوار یک متخصص موتور کشتی زندگی میکند که برخلاف تعمیرکاران دیگر تعویض محور نیست و تعمیرمحور است و میتواند داغانترین موتورها را نیز تعمیر کند و شماره او را به صاحب کشتی داد.
صاحب کشتی با تعمیرکار تعمیرمحور تماس گرفت و فردای آن روز تعمیرکار تعمیرمحور به همراه شاگردش نزد صاحب کشتی آمدند و صاحب کشتی تعمیرکار و شاگردش را به موتورخانه کشتی برد. تعمیرکار درپوش موتور کشتی را باز کرد و دقایقی به داخل موتور نگاه کرد.
سپس از جعبه ابزار کوچکش یک آچارشلاقی و یک چهارسو برداشت. نخست با آچارشلاقی چند تقه به چند ناحیه از موتور زد و سپس با چهارسو چندتا از پیچهای موتور را شل و سفت کرد. سپس به شاگردش گفت به قسمت سکان برود و استارت بزند. شاگرد به قسمت سکان رفت و استارت زد و در کمال تعجب موتور کشتی روشن شد. صاحب کشتی با خوشحالی فریاد زد و افزود: اوستا دمت گرم. تعمیرکار گفت: خواهش میکنم و با دستمال دست هایش را پاک کرد.
صاحب کشتی گفت: چقدر شد اوستا؟ تعمیرکار اظهار کرد: پانزده میلیون تومان. صاحب کشتی گفت: اووووه چقدر زیاد. وی افزود: حالا چرا این قدر زیاد؟ چهارتا تقه که بیشتر نبود. تعمیرکار گفت: ۲ میلیون تومان دستمزد من است، بقیه هم ایاب و ذهاب و مالیات بر ارزش افزوده و حق مسکن و اولاد و حق سختی کار و سهم مؤسسات خیریه و بند پ و بند چ و شاگردانه این بچه.
صاحب کشتی گفت: فکر کردم الان میگویی ۲ میلیون تومان پول آن چهارتا تقه است و سیزده میلیون مال تجربهای که طی چهل سال اندوخته ام. بعد هم اضافه کنی: تلاش کردن مهم است، اما دانستن اینکه در کجای زندگی باید تلاش کرد میتواند همه چیز را تغییر دهد. تعمیرکار گفت: این جوری هم میشود. پس بی زحمت بیست و هشت میلیون بکش، که سیزده میلیون هم مال تجربهای که طی چهل سال اندوخته ام. به این ترتیب صاحب کشتی سی و هشت میلیون کارت کشید و بر دهانی که بی موقع مزه بریزد لعنت فرستاد.